با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ قدرت در نگاه فردریش هگل و کارل مارکس
زیارت عاشورا

قدرت ازنگاه فردریش هگل:

سازش ­میان­ آزادی ­فرد و قدرت­ دولت، برجسته ­ترین ­بعد نظام ­ فلسفی­ هگل ­است ­که ­بعد­ از­ شکل ­گیری “دولت” محقق ­می ­شود. مبنای ­اصلی­ فلسفه­ هگل­ این ­است ­که­ “آنچه ­عقلی ­است،­ واقعی­ است ­و آنچه ­واقعی است­ عقلی است”. به ­این ­معنا که ­هر آنچه ­وجود دارد، ازجمله ­دولت­ تجسم ­عقل­ بوده ­و آنچه ­به ­تمامی ­نمودهای ­محض نفوذ می ­کند، اصلی ­عقلی ­است­ که­ به ­نهادهای ­سیاسی ­معنا می ­دهد. دولت­ یک­ کل­ انداموار ­است­ که­ هیچ ­بخش­ آن بدون ­بخش­ های ­دیگر معنا ندارد، دولت ­ساختار کاملی ­است­ که­ کیفیت ­آن قبلاً تعیین­ شده ­است، آن ­ را  فقط  ­باید فهمید نه ­آن ­که­ در آن­ دخل ­و ­تصرف ­کرد .

هگل­ برای ­توصیف  ­فرایند ­ تکوین ­دولت ­از “دیالکتیک” استفاده­ می­کند. اگر سه­ پایه ­نهایی­ او یعنی “خانواده”، “جامعه­ مدنی” و “دولت” را در قالب­ دیالکتیک ­بیان ­کنیم، ­خانواده، یگانگی (unity) ،جامعه مدنی، جزئیت(particularity) و دولت، کلیت universality نامیده ­می­ شود ­که­ به­ ترتیب­ همان  ­نهاد،­ برابر ­نهاد و هم نهاد است. خانواده  ­به­ مثابه  ­ذاتیت­ بلاواسطه­ روح (یعنی نخستین­ جایگاهی­ که ­روح­ در ­آن واقعیت ­می ­یابد) خصوصیت مشخص اش ­عشق ­است.  از این رو، دریک­ خانواده،­ یک­ خصوصیت روح­، خود آگاه ­ساختن ­فرد در درون ­این ­ یگانگی ­به  ­مثابه  ­جوهر مطلق ­ خویش­  است. در نتیجه  ­این ­آگاهی ، فرد در یک­ خانواده  ­دیگرشخص­ نیست، بلکه  ­یک عضو است. جامعه ­مدنی ­نوع  ­اسفل­  دولت­  است­ زیرا ­براساس­ نیازهای ­مادی  ­فردی  ­تشکیل می­ یابد. و لیکن ­این­ نیازها در مقایسه ­با نیازهای ­خانواده ­کمتر خود خواهانه­  اند، زیرا برای  ­نیل­ به  ­اهداف­  خود، ­ با  ­سایر اعضاء هماهنگ هستند. به­ عبارتی  ­خواسته  ­آنها ­تنها در صورت ­ احترام ­ به  خواسته ­ های­  دیگران ­قابل حصول ­است. لذا،  جامعه ­مدنی ­به صورت ­یک کل­ که­ رابطه­ ای ­ انداموار میان­ اجزاء  ­آن­ برقرار باشد، نیست. بلکه­ دربردارنده ­ مجموعه ­ای­ از اعضای خود بسنده­ است­ که ­به ­صورت ­ناقص به  ­وابستگی­ متقابل­ خود آگاهی­  دارند.  به  ­عبارتی  ­جامعه ­  مدنی­   نهادی­ است­  واسط­  فرد ­و­ قدرت ­ دولت.­ نهایتاً در درون­  دولت­  است­ که  ­یگانگی خانواده و جزئیت­ مدنی ­مستحیل­  می­ شوند، زیرا  دولت ­کلیت­ برتر ­و ­تجسم عقل ­است.

هگل­  در فلسفه­  ­خود سعی  ­در ­برقراری  ­آشتی  ­میان  ­میل­  فرد به­  آزادی ­ و قدرت­  دولت ­برای  ­صدور فرمان­ های مطاع  ­دارد. در درون ­دولت «آزادی­ و ضرورت» در هم­  ادغام­  می­  شوند و هر فرد  ضمن­  متحد ساختن­ خود  با همه  افراد دیگر، از خویشتن ­نیز فرمان­ می­ برد و همچون ­گذشته  ­فردی  ­آزادی­  باقی­  ماند. این ­نوع نگرش­ به­ مقوله  ­آزادی ­در اندیشه ­هگل ­ نهایتاً  ­توجیهی  ­فلسفی­ از قدرت­ است.  بنابراین ­آزادی  فرد، مستقل  ­از دولت، در قاموس ­ فلسفی هگل ­ معنایی­ ندارد  و فرد تنها  زمانی  ­که ­از دولت  ­به  ­عنوان­  تجسم ­ عقل  ­و کلیت ­ برتر اطاعت­  می کند، شهروندی ­آزاد مستقل خواهد بود.

قدرت ازنگاه کارل مارکس:

مارکس­ روش ­دیالکتیکی­ را از هگل ­به ­ارث ­برد، و لیکن  ­به  ­جای   ­عنصر ایده­ آلیستی­  هگل  ­یا  طرح­  دولت به  عنوان  ­تجسم­ عقل ­و کلیت برتر، نیروی  ­اقتصادی­  و تولیدی  ­را نیروی­  محرک  ­تاریخ­  می­دانست.  درواقع، متافیزیک  ­مارکسیسم، ماتریالیسم­  و مادی ­گراست. در فلسفه ­ هگل ­ بتدریج ­  ازطریق ­کشمکش  ­اندیشه ­و جریان­ های  ­مسلط ­ فکری­ در مراحل  ­گوناگون­،  روح­  جهانی  ­در  فرایند  دیالکتیکی خود را  آشکار می­کند. اما در  دیالکتیک­  مارکس کشمکش ­میان  ­طبقات ­اجتماعی ­ است. کشمکش  ­میان طبقه  ­حاکم  ­یا  نهاد ­(تز) و طبقه ­ محکوم­  یا  برابر نهاد (آنتی تز) منجر به ­ ایجاد جامعه ­ای­  جدید به  عنوان  ­همنهاد (آنتی ­تز) می  ­شود. از درون­ این سنتز جدید، مجدداً نهاد یا  تز دیگری ­سر بر می­ آورد­ که­  برابر­ نهاد خود را در طبقه  ­زیر سلطه  ­ایجاد می­کند و باز از کشمکش­ آن ­دو، جامعه ­نوینی ­شکل ­می­ گیرد. بنابراین،  این ­فرایند ­تا آنجا ادامه ­می ­یابد­ که  ­طبقه  ­ای به ­ قدرت­ برسد­ که­  حاوی­  منافع­  کل  بشریت  ­است. طبقه  ­حاکم  همان ­ بورژوا است ­ که ­ محصولات­  تولیدی  ­را به خود  اختصاص  ­می­ دهد و طبقه  محکوم ، ­طبقه  تولید کننده  ­است ­که­  به­  عنوان  ­طبقه  ­کارگر و زحمتکش­  نیز مطرح  می­ شود. هرچه  ­کارگر  بیشتر  تولید می ­کند، خودش­ به ­ کالای ­ارزانتری ­تبدیل­ می­ شود و… شئ ­(ابژه)­ که کارتولید می­  کند، یعنی  ­محصول  ­کار در برابر کار به  عنوان  ­چیز بیگانه  ­و­ قدرتی  ­مستقل  ­از تولیدکننده­ قرار می گیرد. این  ­بیگانگی  ­کارگر از ­محصولی ­ که ­ خود ­می  آفریند، نه ­ فقط­  به  ­این­ معنا ست­ که­ کارش­ تبدیل ­ به  ­یک­ شئ  و ابژه  ­شده ، بلکه­  این­  مفهوم  ­را  دربردارد که  ­کارش  در خارج  ­و مستقل از او،به ­ عنوان  ­چیزی  ­بیگانه با او وجود دارد و قدرتی  ­است­ که ­مستقلاً دربرابر او  قرار می­گیرد. نتیجه ­ بیگانگی  ­کارگر  از محصولش، بیگانگی ­ انسان ­از انسان­ است.

هگل­  در پدیدارشناسی  ­روح  ­مفهوم (Entfremdung) یا بیگانگی  ­را طرح­ کرده­ بود و معتقد بود زمانی  ­آگاهی  ­خود را از این­  بیگانگی­ می ­رهاند که ­ دریابد آنچه  ­ظاهر شده  ­طرح  ­اندازی­ خودآگاهی  ­بوده،­ یعنی­ آگاهی در بنیادش، خودآگاهی  ­است ­و خودش­ را مد نظردارد.­ درنتیجه  ­با نفی وجود ابژه ­ها  که  ­خود  به  ­منزله­  ­نفی ­ آگاهی  ­هستند، این باور ­شکل ­می ­گیرد ­که ­ابژه­ ها چیزی­ نیستند مگر آگاهی ­ازخودبیگانه ­یاشئ ­واره. مارکس­  در مقابل  ­ادعا کرد که  ابژه­ ها  وجود دارند، اما آگاهی ­ آنها  را به­  صورت  ­شئ  و روابط  ­میان  ­اشیا­ را چون­  رابطه ­هایی  ­واقعی  ­و مستقل  ­از خود میشناسد. هگل­  جهان  ­عینی ­ و ­واقعی  ­را  به  جهان ­ ذهنی  ­و ­تخیلی­  تبدیل­  کرد  و آگاهی  ­را از خود بیگانه کرد و با انکار وجود مستقل­ ابژه­ ها، انسان ­را به­ ذهن ­تنزل  ­داد و ذهنی ­گرایی  ­را شکل­ داد و مارکس ­ در  مقابل ­سعی  ­در اثبات  عینی­  بودن ­ابژه­ ها  داشت. بهر حال ­مارکس­ با ­طرح ­تضاد میان طبقه­  سرمایه ­دار و کارگر و ایجاد ­شکاف­  میان ­ آن ­ها  که  نهایتاً منجر به  انقلاب­ می ­شود، رسالت­ تاریخی  ­طبقه ­ ­پرولتاریا  را متذکر میشود که  نه به ­ عنوان  ­یک­  طبقه­  استعمارگر  بلکه  ­به  ­ عنوان  ­منجی  ­ کل  بشریت  به   منحصه­   ظهور می ­رسد.

منابع:

۱.نوذری،حسینعلی،(۱۳۸۸)،صورتبندی  ­مدرنیته  ­و پست ­مدرنیته­،چ۳، تهران:انتشارات­ نقش­ جهان

۲.نگری،آنتنیو،(۱۳۸۶)،فوکو،مارکس ومقاومت،مترجم:رضا شفیق زاده،تهران:انتشارات  گام  نو.

۳.نش،کیت،(۱۳۸۸)،جامعه ­شناسی ­سیاسی: جهانی ­شدن ،سیاست ­،قدرت ، مترجم؛ محمد تقی­دلفروز ، چ۷، تهران: نشرکویر

۴.جنکینز،کیت،(۱۳۸۷)، بازاندیشی  ­تاریخ­،مترجم؛حسینعلی ­ نوذری، تهران:انتشارات  نقش­ جهان.



با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ

معلم كلاس ششم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 25 مهر 1394برچسب:, | 19:34 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |